چگونه میتوان از تکنیکهای تحلیلی برای انتخاب سهام استفاده کرد؟
بازار سهام به عنوان یک محیط پیچیده و پویا، فرصتها و ریسکهای گستردهای را برای سرمایهگذاران فراهم میکند. اتخاذ تصمیمات آگاهانه در سرمایهگذاری، به تحلیل و ارزیابی دقیق روندها و الگوهای موجود در بازار نیاز دارد. خوشبختانه، روشهای مختلفی برای تحلیل بازار سهام و اتخاذ تصمیمات بهتر برای سرمایهگذاری وجود دارد.
برای کسب سود مداوم و پایدار از بازار سرمایه، آشنایی با انواع روشهای تحلیلی و مهارت در استفاده از استراتژیهای مختلف معامله و سرمایهگذاری لازم است. افرادی که استراتژیهای معاملاتی خود را با توجه به نیازهای بازار و همچنین شخصیت خود انتخاب میکنند، معمولاً بازدهی بهتری در بازار سهام دارند.
در این مقاله، به انواع روشهای تحلیلی استفاده شده در بازار سهام، نحوه عملکرد آنها، مزایا و محدودیتهای آنها خواهیم پرداخت.
بیشتر بخوانید: چگونه پرتفوی متنوع بسازیم؟
تحلیل تکنیکال یا بنیادی؟ چالش تصمیمگیری
به عنوان یک سرمایهگذار، بدون شک با اصطلاحات “تحلیل تکنیکال” و “تحلیل بنیادی” آشنا هستید. این دو روش تجزیه و تحلیل، برای ارزیابی اوراق بهادار و تصمیمگیری درباره ارزش سرمایهگذاری در آنها، توسط سرمایهگذاران به کار میرود. انتخاب بین تحلیل تکنیکال و بنیادی، معمولاً موضوع بحث بین سرمایهگذاران است. برخی اعتقاد دارند که تحلیل تکنیکال برتر است، در حالی که دیگران به بهتر بودن تحلیل بنیادی اشاره میکنند.
به عنوان یک سرمایهگذار برتر، احتمالاً به دنبال پیدا کردن روشی هستید که بهترین بازده را برای سرمایهگذاریتان فراهم کند. بنابراین، بررسی مزایا و معایب هر دو روش تحلیلی میتواند به شما در این تصمیم مهم کمک کند.
مزایا و معایب تحلیل تکنیکال
شروع به بررسی مزایا و معایب تحلیل تکنیکال میکنیم:
مزایا:
- نقاط ورود و خروج دقیق: تحلیل تکنیکال به سرمایهگذاران کمک میکند تا نقاط ورود و خروج را به طور دقیقتری مشخص کنند. این امر میتواند به آنها کمک کند تا تصمیمات مبتنی بر اطلاعات دقیقتری بگیرند و از طریق این نقاط ورود و خروج، بهبودی در سوددهی سرمایهگذاری خود داشته باشند.
- صرفهجویی در زمان: تحلیل تکنیکال به سرمایهگذاران این امکان را میدهد که به سرعت و به صورت موثر اوراق بهادار را ارزیابی کنند. این به آنها اجازه میدهد تا در زمان کوتاهتری تصمیمات خود را بگیرند و از زمان صرفهجویی کنند.
- بر پایه قیمت: تحلیل تکنیکال بر اساس دادههای قیمتی و نمودارها استوار است که موارد دیگری مانند عوامل اساسی را نادیده میگیرد. این امر میتواند به سرمایهگذاران کمک کند تا بدون درنظر گرفتن عوامل پیچیده دیگر، تصمیمات مبتنی بر قیمتها را بگیرند.
معایب:
- نادیده گرفتن اصول اساسی: یکی از اصلیترین معایب تحلیل تکنیکال این است که این روش عوامل مانند عملکرد شرکت و شرایط اقتصادی را نادیده میگیرد. این موارد میتوانند بر قیمت اوراق بهادار تأثیر داشته باشند و به سرمایهگذاران کمک میکنند تا تصمیمات بهتری بر اساس شرایط اساسی اتخاذ کنند.
- از دست رفتن سناریوها: همانطور که اشاره شد، ممکن است تحلیل تکنیکال همیشه حرکات بازار را به درستی پیشبینی نکند و به از دست رفتن فرصتها منجر شود. این موضوع میتواند باعث ایجاد ریسک بیشتری برای سرمایهگذاران شود و سبب زیانهای مالی بیشتری نیز شود.
مزایا و معایب تحلیل بنیادی
سپس، مزایا و معایب تحلیل بنیادی را بررسی میکنیم:
مزایا:
- چشمانداز بلندمدت: تحلیل بنیادی به سرمایهگذاران امکان میدهد تا عوامل اساسی مؤثر بر عملکرد شرکت و اقتصاد را بررسی کرده و برنامههای بلندمدت خود را بر اساس این تحلیلها تدوین کنند. این امکان را فراهم میکند تا سرمایهگذاران از آینده شرکت یا صنعت مورد نظر خود بازنگری دقیقتری داشته باشند.
- ارزیابی جامع: تحلیل بنیادی مجموعهای از دادهها و اطلاعات مرتبط با شرکت را شامل میشود، از جمله درآمد، سود، سهمیههای بازار، وضعیت اقتصادی و سیاستهای دولتی. این بررسی جامع به سرمایهگذاران کمک میکند تا تصمیمات بهتری برای سرمایهگذاری خود بگیرند.
- ارزش پیشبینی بیشتر: با تحلیل عوامل اساسی و تأثیرات آنها بر عملکرد شرکت، سرمایهگذاران میتوانند ارزش پیشبینی بیشتری از شرکت داشته باشند. این ارزش پیشبینی میتواند به سرمایهگذاران کمک کند تا بهترین تصمیمات را برای سرمایهگذاری خود بگیرند.
معایب:
- زمانبر: تحلیل بنیادی نیازمند زمان و تحقیق گسترده است. بررسی دقیق اطلاعات مالی، اقتصادی، و عوامل دیگر ممکن است مدت زمان زیادی را از سرمایهگذاران بگیرد که ممکن است به دقت و سرعت تصمیمگیری آنها را کاهش دهد.
- ذهنی بودن: تحلیل بنیادی معمولاً بر فرضیات و برآوردها متکی است که ممکن است نادرست یا غلط باشند. این مسأله میتواند به عدم صحت تصمیمگیری منجر شود و سرمایهگذاران را به خطر بیاندازد.
- نقاط ورود و خروج محدود: برخلاف تحلیل تکنیکال که نقاط ورود و خروج را به طور واضح مشخص میکند، تحلیل بنیادی ممکن است این نقاط را به طور دقیق مشخص نکند. این موضوع میتواند برای سرمایهگذاران مبتدی یا کسانی که به دنبال تصمیمات سریع هستند، دشوار باشد.
با توجه به این تحلیل، انتخاب بین تحلیل تکنیکال و بنیادی وابسته به استراتژی و هدف سرمایهگذاری شما است. اگر تمایل به صرفهجویی در زمان و تصمیمات سریع دارید، تحلیل تکنیکال ممکن است بهترین گزینه باشد. اما اگر به دنبال یک چشمانداز بلندمدت و تحلیل جامع هستید، تحلیل بنیادی ممکن است انتخاب مناسبتری باشد.
خلاصهی مقاله
در انتخاب بین تحلیل تکنیکال و بنیادی، عواملی مانند اهداف سرمایهگذاری، تحمل ریسک و سبک معاملهگری تأثیرگذار هستند. اگر به دنبال معاملات سریع و کوتاه مدت هستید، تحلیل تکنیکال ممکن است گزینهی مناسبی باشد. اما اگر به دنبال سرمایهگذاری بلندمدت و بازدهی پایدار هستید، تحلیل بنیادی میتواند مناسبتر باشد.
مهم است بهیاد داشته باشید که هر دو روش دارای مزایا و معایبی هستند و بهترین استراتژی ممکن است شامل ترکیبی از این دو باشد. با ترکیب تحلیل تکنیکال و بنیادی، سرمایهگذاران میتوانند دیدگاهی جامعتر نسبت به اوراق بهاداری که در آنها سرمایهگذاری میکنند، بهدست آورند.